یکی از همین روزها ...

بیا هذیانهای مان را بنویسیم ، نگران نباش این اطراف کسی کتاب نمی خواند...

یکی از همین روزها ...

بیا هذیانهای مان را بنویسیم ، نگران نباش این اطراف کسی کتاب نمی خواند...

آغوشت

من


مسئله ای ساده هستم


حل میشوم !


روزی در آغوشت...



نظرات 2 + ارسال نظر
احمد-ا یکشنبه 2 فروردین 1394 ساعت 14:59

... سالی که نکوست از بهارش پیداست !

دقیقا
بهاری پر از بوسه های عاشقانه برایتان آرزومندم

احمد-ا شنبه 16 اسفند 1393 ساعت 15:26

هر قدر دوربرت را نگریستم
تو را مسئله نیافتم تا
ساده ات بنگرم مهربان ...

ای که مرا خوانده ای

هدایتم کن ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.