یکی از همین روزها ...

بیا هذیانهای مان را بنویسیم ، نگران نباش این اطراف کسی کتاب نمی خواند...

یکی از همین روزها ...

بیا هذیانهای مان را بنویسیم ، نگران نباش این اطراف کسی کتاب نمی خواند...

همراه آخرم

آمده ام که بمانم ...


نظرات 4 + ارسال نظر
دریا یکشنبه 31 خرداد 1394 ساعت 20:40 http://azjensebaranam.blogsky.com

درسته همینطوره . ولی باز هم باید زنده نگاه داشت ویلاگ نویسی رو. به وبلاگم تشریف بیارید . بروز هستم.

سلام
ممنون که سر می زنید

چشم حتما

دریا شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 20:12 http://azjensebaranam.blogsky.com

سلام به شما دوست گرامی
خیلی وقته میام وبلاگا و دوستان دیگه نمی نویسن
چقدر رفت و آمدهای وبلاگی کم شده
و چقدر دلنوشته های وبلاگی کمتر
با سروده های جدیدم بروزم.
خوشحال شدم که هنوز هم مینویسید.

سلام
ممنونم که هنوز سر می زنید و می نویسید
بله متاسفانه رفت و آمد های وبلاگی کم شده
فکر میکنم گسترش استفاده از واتس آپ و وایبر باعث این موضوع شده

بانو دوشنبه 11 خرداد 1394 ساعت 08:40

گاهی آدم دلش یه نیمکت می خواد
کنار دوستی بشینه با صدای بلند فکر کنه
حرف بزنه
بریزه بیرون
زار بزنه حتی
و اون دوست فقط گوش بده
چای بخوره
دستی به سبیل هاش بکشه
و فقط سرشو تکون بده
حتی نظر نده !

می دونم احمقانه است
ولی گاهی آدم دلش می خواد

می فهمم

احمد-ا شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 14:31

عالی

ممنون
خوشس آمدید استاد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.