یکی از همین روزها ...

بیا هذیانهای مان را بنویسیم ، نگران نباش این اطراف کسی کتاب نمی خواند...

یکی از همین روزها ...

بیا هذیانهای مان را بنویسیم ، نگران نباش این اطراف کسی کتاب نمی خواند...

بی تو ...

ماهی به آب گفت : بی تو میمیرم

آب خواست امتحانش کنه

گفت: میرم و به حرفات فکر میکنم!
رفت و زود برگشت ، اما ماهی مرده بود.

هیچ وقت با نبودنت کسی رو امتحان نکن...

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 07:51

و آب
از اون پس به سوگواری خود ...
فقط می رود
تا ماهی را بیابید ...

چیزی رفته است
چیزی از درون من
چیزی که دیگر هیچ چیز آن را جبران نمی کند
نه موهای سیاه
نه دندانهای سپید ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.