یکی از همین روزها ...

بیا هذیانهای مان را بنویسیم ، نگران نباش این اطراف کسی کتاب نمی خواند...

یکی از همین روزها ...

بیا هذیانهای مان را بنویسیم ، نگران نباش این اطراف کسی کتاب نمی خواند...

هیهات

هیهات اگر یار بخواهی  و نباشم

                     ای وای به من گر تو مرا یار ندانی


باید به تو زنجیر کنم بند دلم را

                     جانی و جهانی و چنینی و چنانی ...


نظرات 2 + ارسال نظر
احمد-ا پنج‌شنبه 20 آبان 1395 ساعت 11:11

ما را
نگاهی دیگر است ز
آسمان تو ...
دریاب که
آشیانه ی عشق تنها می زید

ز تند باد حوادث نمی توان دیدن
در این چمن که گلی بوده است و یاسمنی ...

احمد-ا سه‌شنبه 11 آبان 1395 ساعت 14:54

20 را به تو تقدیم می نمائیم
تا بمونی برایمون
به چنینی و چنانی و ...

ارادت من به تو ارادتی مصرفی نیست
به وسعت تمام آسمان است ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.